نزول قرآن مقدمه رشد هنرهاي ايران

پدیدآورفریده مجیدی خامنه

تاریخ انتشار1388/10/05

منبع مقاله

share 1514 بازدید
نزول قرآن مقدمه رشد هنرهاي ايران

فريده مجيدي خامنه

بحث از هنر اسلامي و از آن طريق، تأثير ويژه قرآن برهنر در تمدن اسلامي از مباحث سودمند تاريخ تمدن عالماسلام، بلكه تاريخ تمدن جهان محسوب ميگردد كهآگاهي از چگونگي و چوني و چندي آن پارهاي از علل واسباب شكوه و جلال معنوي و فرهنگي يكي از تمدنهايبشري را تبيين ميكند و تعليل. هرچند سهم آداب وپسندهاي هنرهاي بازمانده از تمدنهاي پيش از اسلام وانتقال و گوارندگي آن در تمدن اسلامي انكارناپذير است،اما به قطع و يقين بسياري از هنرهاي ايران و جهانبرخاسته از قرآن مجيد است و خاستگاه بسياري از شؤونهنري در وراي عقيده ونگره اهالي اسلام نهفته است كهنسبت به كتاب خدا در صميم و عروقشان داشتهاند.دلالتهايي كه قرآن دربارة تعليم و تعلم و تفكر دارد1 وراهنمودهايي كه در احاديث نبوي در باب فرهيختگيآموختن و اخذ دانش از دورترين جايها و غريبترينتمدنها ارائه شده، قطعاً از جمله مجوزها و نمايههاييتلقي شده است كه انگيزندة اهالي اسلام در اخذ و نقل مردهريگ مانده از تمدنهاي پيش شده است. از جمله: «طلبالعلم فريضة علي كل مسلم و مسلمة» و يا «اطلبوا العلم ولوبالعين»2
به همين اعتبار است كه در نخستين سدههاي هجريذهن و زبان اصحاب فرهنگ متوجه ابزار و اسباب كتاب وكتابت قرآن ميشد و راهها و اساليب تذهيب، نقاشي وتصويرگري، رنگريزي كاغذ و صحافت، كتابخانه وشبكههاي اداري و آموزشي در قلمرو نسخهنويسي واستنساخ مطمح نظر قرار ميگرفت و كاتبان از امتيازهايرسمي و اقتصادي برخوردار شدند و ورّاقان از اين طريقهويت فرهنگي يافتند و توانستند ارتزاق و معيشت كنند.هم به همين اعتبار است كه به سرعت هنرهاي گوناگون ازجمله فن و هنر كتابسازي و نسخهآرايي در تمدن اسلاميهيأتي نظاممند پيدا كرد و در زبان، ساختارهاي ويژه خود رامصطلح ساخت تا جايي كه در كهنترين فرهنگنامههاباب ساختارهاي ويژه آرايش كتاب و بخصوص قرآن مجيدگشوده شد و از آن طريق باعث رشد و تعالي هنرهاي كاغذ وكاغذگري و ساخت مركب، قلم و ابزارهاي نويسندگي،كتابت، خطاطي و خوشنويسي، تجليد و صحافي، تذهيب وآرايشهاي دروني و بيروني كتاب شد.3
در باب هنرهاي نسخهپردازي آمده است كه در زمانحضرت محمد(ص) قرآن كريم بر ورق، چرم، لوحهايسفالين، تخته، سنگ صاف يا روي استخوان پهن شانهشتر و گوسفند ضبط و ميان دو لوح چوبي جمعآوري ميشدتا محفوظ بماند. در اين وضع گاه امكان داشت اوراق درونجلد چوبي يا ريسمان يا تسمه چوبي بخيهزني شود و نوعيصحافي به عمل آيد.
تا سدة چهارم قمري، دنياي عرب ترجيح ميدادنسخهنويسي قرآن كريم به روي پوست نازك گوسفند يا بزدر صورت فقدان پوست آهو) انجام گيرد و بعدها بود كهكاغذ جايگزين پوست گوسفند و بز شد.
تجليد و جلدسازي كه در وهله نخست، يكي از فنونضروري كتاب و كتابسازي محسوب ميشده، در تمدناسلامي به موازات ديگر فنهاي كتابآرايي رشد و ترقيكرده و حتي در بينش توحيدي اسباب مضاميني شاعرانه رافراهم ساخته است.
به دليل ارزش فوقالعاده قرآن، كتابسازي اسلامي بهطور عام و هنرهاي كتابت از جمله صحافي به طور خاص،از چنان اهميتي برخوردار شد كه در مقولهاي جدا از سايرهنرهاي تزئيني اسلامي قرار گرفت. اديب و نويسندهمعروف عرب جاحظ (متوفاي 886 ميلادي) در مدح كتابمينويسد: «... كتاب كه از نسلي به نسل ديگر و از قومي بهقوم ديگر انتقال مييابد، هميشه نو و تازه ميماند و مطالعهآن به منزلة خلاصهاي از يك دوره تاريخي، روشنگرتر ازمعماري و نقاشي است... اگر خرد اندوخته در كتابها نبود،بيشتر دانشها از دست رفته بود و توان فراموشي بر توانحافظه چيره ميشد.4
همين نويسنده ميگويد كه حبشيان مدعي شناساندننسخههاي جلد شده به اعراب بودند و با غلبه ايرانيان برآنان تجارت چرم و دباغي جهت جلد كتاب افزايش يافت،به طوري كه گزارش شده ايرانيان در هر شهري كه تازه بناميكردند، دباغخانههايي ميساختند و در سال 991ميلادي در پايتخت فعلي يمن يعني صنعا ظاهراً حدودسي و سه دباغخانه داير بود. آغاز قرن سيزدهم ميلادي نيزشاهد رونق تجارت چرم در مصر هستيم. در عصر ممالك(1250-1517 ميلادي) مصر منشاء توليد بعضي ازبهترين جلدهاي عربي ساخته شده تا آن روز بود. در اينراستا بعدها چرم دباغي و رنگ شده در بعضي از اشعار عربقرن ششم و هفتم منعكس شد كه نشانگر پيشرفت دانشدر اين زمينه است و همة اينها بر سنت ديرينة استوارصحافي كتاب در جهان اسلام دارد.
مقدسي، جغرافيدان و صحاف، براي صحافي يكقرآن در يمن، دور دينار مزد گرفت و ميدانيم كه برايتجليد آثار ادبي، مخصوصاً نسخههايي كه توسط نويسندهامضاء ميشد، بهايي گزاف پرداخت شده است. ظاهراًميانگين نرخ سفارشي با كيفيت بهتر يك دينار طلا بود كهاين امر نشان ميدهد مقدسي براي تجليد يك قرآن چهبهاي گزافي را طالب بوده است.5
در امر استادان جلدساز، هوارت گزارش ميكند كهحاجي سعيد افندي (متوفاي 70-1896) در مدينه بهمرمت قرآن مشغول بود و مقواهاي بسيار مرغوب برايجلدسازي تدارك ميديد. در قرن نوزدهم يكي از شاگردانحاجي حسين به نام توفيق افندي، به نمايشگاه جهاني1867 پاريس فرستاده شد و در آنجا آثار و طرح جلدهايششگفتي و تحسين همگان را برانگيخت. در ادامه فنونجلدسازي، ميبينيم كه خاتمبندي، معرقكاري،برجستهسازي، نقشكوبي، قلمكاري و مهركوبي اشاعهمييابند كه در تلاش براي زيباسازي هرچه بيشتر جلدهابه خصوص جلد قرآن صورت ميگيرند.
جلد بعضي از كتابهاي صدر اسلام را با روشقلمكاري، مُهرزني و حكاكي تزيين ميكردند. صحافاناسلامي چون در شهرهاي بزرگ و برخوردار از تحركفرهنگي مانند قاهره، اسكندريه، قيروان (شهري در تونسفعلي) كار ميكردند، در نوآوري و كيفيت طرح با همه رقابتداشتند و اگرچه فاتحان مسلمان تازهوارد به سرعت فنونصحافي قبطي و طراز كهن را اخذ و اقتباس كردند، چندينگذشت كه نشان دادند در پرورش دادن سبكهاي بديع وبسيار اصيل تزيين جلد همتا ندارند. انحراف از سنتهايقبطي سرانجام نقوش جلدهاي اسلامي را به اوجخلاقيتهاي بزرگ و ظرافتي بينظير هدايت كرد.6
در امر صحافي كتاب، اختراعات فراواني به وقوعپيوست و به طور كلي يكي از بزرگترين خدمات صحافاناسلامي به اين صنعت، اختراع لبه برگردان يا لسان بود. اينبرگردان به جلد پشت متصل بود و روي لبه بيروني صفحاتكتاب را ميپوشاند كه درنتيجه حافظ آن در مقابل گرد وخاك بود و سپس به شكل در پاكت، در زير جلد جلو تاميخورد. اين پديده شاخص اعتبار جلدهاي اسلامي شد واز جهاتي ميتوان آن را پيشدرآمد سگكهايي دانست كهبعدها صحافان عرب به كار ميگرفتند.
در زمينة كاغذگري هم بايد گفت كاغذ در واپسيندهههاي نخست سده دوم هجري در شرق عالم اسلامي(خراسان) توسط اسيران چيني شناخته شد8، به زودي درخراسان و ديگر سرزمينهاي اسلامي شيوع يافت و بهجايي رسيد كه از جمله كالاهاي صادراتي و تجاري عالماسلام گرديد كه عالم مسيحيت به آن نيازمند بود. در پيشگرفتن روش استفاده از كاغذهاي هرچه مرغوبتر و زيباتربراي نوشتن قرآن باعث رونق كاغذ و كاغذگري شد تا جاييكه مردم يك شهر عموماً به كاغذسازي اهتمام ميكردهاند.چنانكه در روزگار ياقوت ـ قرن ششم و هفتم هجري ـ بينمراغه و زنجان، شهري وجود داشته كه آن را كاغذكنانميناميدهاند.9 نياز مردم و اهل كتاب و كتابت سبب شد كهدر سدههاي ميانه و پس از آن در عهد تيموريان و صفويانكاغذگران به جنبههاي زيباشناختي درخصوص كاغذبينديشند و انواع و گونههاي كاغذهاي الوان و هنري رافراهم آورند. از اينجا «آهار مهره» جهت مستحكم كردنكاغذ و خوش قلم ساختن آن مطمح نظر قرار گرفت و هنررنگآميزي كاغذ، افشان، ابرسازي و انواع كاغذهاي ابريبه وجود آمد. كاغذهايي كه نه تنها چشمنواز بودند، بلكه بهجهت روانشناسي مطالعه و قرائت كتاب و پيوند روح و روانخواننده با طبيعت از طريق كتاب و با طبيعت كتاب درخورتأمل و قابل تفتيش مينمايند.10
مركب و ديگر ابزارهاي كتابت نيز در ميان پيشينيانفرهيخته متنوع بوده است، به طوري كه براي برخي ازنويسندگان از اسباب نويسندگي و كتابت در تمدن اسلاميبهسهولت نميتوان بديل و مانندي در تمدنهاي پيش ازآن جستوجو كرد. از ديرباز مركبساز در عالم اسلام، انواعمركب (سياهي)، ليقه (گونهاي از مركب) حبر، مواد ومركبهاي رنگين را شناخته و آزموده بوده است.11 به كاربردن مركبهايي كه به مانند پر طاووس رنگارنگمينموده و شبتاب هم بوده، مركب سفري، مركبهايرنگين به جهت مرعي داشتن راز و رمز و حفظ آداب خاصنسخهنويسي و خوشنويسي و نسخهآرايي از جملهاختراعات دراين زمينه است.12
به همين قياس است مسأله خط، خطاط، كتابت، كاتب،خوشنويس و خوشنويسي كه البته رشد و تعالي و نيز گسترةآن از ديگر فنون و هنرهاي مربوط به كتاب و كتابآراييچشمگيرتر و بيشتر بوده است و علت آن، اين كه در تمدناسلامي خط به مثابه يك پديده هم هنر محسوب ميشدهاست و هم وسيلهاي براي معاش و نيز در قلمرو كتاب قرآنمجيد و حديث نبوي وسيلهاي تلقي ميشده است برايمعاد. وجود رواياتي از نوع: «عليكم بحسن الخط فانه منمفاتيح الرزق»، «الخط الحسن للفقير مال و للغني جمال وللحكيم كمال»13 و نيز ابياتي منسوب به اميرالمؤمنانعلي(ع) چون: «تعلم قوام الخط يا ذا التادب»، «ما الخطالازينة المتادب»، «فان كنت ذامال فخطك زينة» و «و انكنت محتاجا فافضل مكسب»14 و هم اسنادي مبتني بركتابت دهها نسخه جامع مصحف به اهتمام دانشيان وخوشنويسان كه هيچ انگيزهاي جز تبرك جستن به كلامخدا و تقرب جستن به آن مطمح نظرشان نبوده است، همهاز ديد و نگره مسلمانان نسبت به خط و خطاطي حكايتدارند و هم همه از اسباب ترقي كتابت و خوشنويسيمحسوبند. در نظام آموزشي مسلمانان به حسن خطعنايتي تام مبذول ميگشته است، به طوري كه حتي درقرون ميانه، معلماني كه خود خوشنويس بودهاند،خوشنويسي ميآموختند و خود به همين جهت و در همينزمينه تربيت شده بودند.15 حتي اين اهميت باعث شده بودكه كتابت و حسن خط، منزلت اجتماعي كاتب را نيز تبيينكند و حتي او را به مقام وزارت و صدارت و احراز مشاغلحساس و گاه مقامهاي بلند اداري برساند. به هرحالكاتبان در درازناي هزار و اندي سال از تمدن اسلاميشبكههاي عديدهاي به جهت خوشنويسي و كتابت به وجودآوردند و شهرت «كاتب» و «وراق» يافتند. كاتبان اينشبكه نسخهنويسي از فعالترين نسخهبرداران بودند كه گاهبرخي از كتابها را چونان قرآن مجيد و آثار مربوط بهحديث و دعانامهها را از باب تيمّن و تبرّك مينويسانيدهاند.در جنب همين شبكه، در مراكز آموزشي و ديني، بسياري ازطلبهها و دانشجويان نيز به كتابت و حتي بعضي از آنها بهخوشنويسي هم توجه داشتهاند.16 از آنجا كه جهانبينيبشري با طبيعت و زيباييشناختي طبيعي رابطهايتنگاتنگ دارد. كاتبان در طبيعت جهان اسلام كوشيدند تاكتابت و خط را به عنوان گونهاي از هنرهاي ديداري تبلوردهند. در اين زمينه خصوصاً در كتابت قرآن كريم و سپسدر نگارشهاي ادبي سعي و تلاشي درخور كردند از اين راهتوسط حرف و نقطه پارهاي از مظاهر طبيعت را نمودند درعين آنكه اين مظهر دلالت بر هيأت مؤلف نامي يامفهومي نيز داشته است مانند خطهاي مشجر، مطير،توامان و مشكل. گاه نيز پديدههاي طبيعت را در بطن ودرون حروف نشاندند و خط را به طبيعت و زيباييهايي آننزديك ساختند، چنانكه در خط گلزار به اين رويه عملكردند. بر اثر چنين شناختي بوده است كه در دامن هنرها وفنون متعلق به نسخهنويسي و كتابسازي، شعبهاي ديگربه نام آرايش نسخ مورد مداقه اهل فن قرار گرفته و نسخنگارشيهايي كه در تاريخ تمدن اسلامي مقبول عامه اهلفرهنگ و فكر بود، با تصويرهاي فني و خيالي و آرايشها ونقاشيهاي طبيعتوار فراهم شد.17 چنانكه در توصيفنسخهاي از قرآن مجيد، از زبان جامي ميبينيم كه شاعرمينويسد:
مصحفي جو چو شاهد مهوش بوسه زن در كنار خويشش كش
شاهدي گلعذار و مشكين خط چهره آراسته به عُجم و نُقط
بلكه باغ بهشت و روضه حور سبزهاش مشك و تربتش كافور
جدولش چون چهار جوي بهشت فيض بخش از چهار سوي بهشت
گرد جدول نقوش اعشارش رسته گلهاش گرد انهارش
سورههايش همه قصار و طوال قصرها زان بهشت فرخ بال
كرده همواره زان قصور شگرف جلوه حوران قاصر است الطرف
سهر هر سوره بر مثال دري كه از آن در توان بر آن گذري
رسد از هر دري گه و بيگه طالبان را صلا كه بسمالله18
اين كه برخي از فقيهان و محدثان متأخر و نيز بعضيمحققان به استناد احاديث نبوي، چونان «ان اشد الناسعذاباً يوم القيامة المصورون وان الملائكة لا تدخل بيتا فيهكلب او تصاوير»19 تصوير و صورتگري را به طور كلي مردوددانستهاند و ممنوع ناشي از جنبهها و وجوه ضد اخلاقتصاويري است كه مصوران به لحاظ شباع لهو و لعب فراهمميكردهاند، وگرنه سيرت رسول اكرم(ص) هم مينماياند كهآن حضرت با تصويرهايي كه ضد اخلاق نبوده، مخالفتينورزيده است، چنانكه آنگاه كه مكه فتح شد و رسولاكرم(ص) به كعبه وارد شد، به «شيبةبن عثمان» فرمود: «ياشيبة امح كل هذه الصور الا ما يدي»، سپس دست خود رابه سوي تصوير «عيسيبن مريم» برد و گفت: اين رابگذار.»20 با اين همه، اينگونه مجوزهاي محقق و نيزتوجه و اهتمامي كه كتابآرايان در آرايش و تزيينسرسورهها و ديگر نشانهها و امارات نسخ قرآني به كاربستند و نيز هم مصور كردن نسخ كتابهايي كه در زمينةعلوم بود ـ اعم از پزشكي، نجوم، رياضي و طبيعي ـ يكضرورت علمي و فرهنگي تصور ميشد، اسباب تطور وتكامل تزيين، تذهيب و آرايش كتاب در ميان كتابسازانرا فراهم آورد و در كنار اينان (كاغذيان و خوشنويسان)مذهبان و صورتگراني توانمند به ظهور رساند كه برخي ازآنان مانند كمالالدين بهزاد، ميرك نقاش، محمد نقاش واقران و اشباه آنان را در تاريخ كتابآرايي هرگز نميتوانفراموش كرد. زيرا مذهبان و مصوران در عالم اسلامينمونههايي از تذهيب و تصوير را بر جهان هنر عرضهداشتند كه در عين برتري و فزوني آنها بر طبيعت و واقعموجود، به مانند طبيعت و واقعيتهاي آن جاندار و متحركمينمايند.21
از همة اينها گذشته، مباحث و مسايل حوزةنسخهنويسي و كتابآرايي در عالم اسلامي نه تنها به لحاظعملي، كه به اعتبار نظري نيز از ديرباز مورد مداقه و توجهدانشمندان و هنرمندان قرار گرفته است و هر يك از آنان درآثاري بلند و كوتاه، به عربي و فارسي، اطلاعات وآگاهيهاي سودمندي در زمينههاي خط و خطاطي، كاغذ وكاغذگري، مركب و مركبسازي، تذهيب و صورتگري وتجليد و جلدسازي عرضه داشتهاند و رسالههاي گوناگون بهجهت آموزش به شاگردان و طالبان تدوين و تبويب كرده ورسالهها و كتابهاي ارزشمند در خصوص فنونكتابسازي و نسخهآرايي ساخته و پرداختهاند. ميراثي كه ازسعي و كوشش اين گروهها دربارة كتابت و كتابآراييبازمانده، ميراثي است انبوه و دامنهدار، به طوري كهمجموعه نگارشهاي مورد بحث در زبانهاي عربي وفارسي و سپس در زبانهاي ديگر كه در تمدن اسلاميكاركرد داشتهاند، مانند تركي و اردو ـ سنخي و شعبهايخاص كتاب و كتابآرايي ايجاد كرده است كه ميتواندموضوع يك كتابشناسي مستقل و جداگانه باشد.
به هرگونه با وجود اهميت و ارزشي كه البته تأمل برتاريخ فنون و هنرهاي كتابت و كتابآرايي و ساختارهايواژگاني و اصطلاحي آن دارد، آنچنان كه در بايست بودهاست، غربيان و خاورشناسان بر اين زمينههاي فرهنگيبيشتر و بهتر تدقيق و تنقيب كردهاند تا خود ما،خاورشناسان خصوصاً بر زمينههاي كاغذشناسي، گونههايجلد، خط و ابزار و ادوات آن، نقاشي و مينياتور و تذهيب درمكاتيب عديده تاريخي، دقيق شده و نه تنها آثاريارزشمند در اين موارد ساخته و پرداختهاند، بلكه در موردانتشار عكسي نسخ خطي و كهنهنمايي كاغذ و ترميم ومرمت كاغذهاي ديرينه و جلدهاي نفيس و بهرهبرداري ازكيفيت كار پيشينيان در فن نسخهسازي و كتابآرايياهتمامي درخور ستايش داشتهاند. درحالي كه تلاش ما دراين زمينه جسته و گريخته بوده، درحالي كه امروزه ما نيازجدي به آگاهي از چگونگي و چوني و چندي نسخهنويسي وكتابآرايي در تاريخ داريم؛ به گونهاي كه نخست اين آگاهيبتواند ما را در طريق حفظ و حراست از انبوه نسخ خطي وپيشگيري از آسيبها و آفاتي كه به مرور دهور آنان رافرسوده ميسازد، كمك و ياري كند و هم ناتوانيها واستواريهايي كه اكنون در اين محدوده متوجه ماست،برطرف گردد و نيز آداب و پندهاي اسلاف در زمينةنسخهنويسي و هنرهاي وابسته به صورتي شناخته شود تادر مراحل نسخهشناسي توصيفي و تاريخي كارساز باشد وبه لحاظ فراهم شدن تمهيدات نقد و تصحيح متون مؤثرافتد.22

پاورقيها:

1 - نك ژول لابوم، تفصيل آيات القرآن الحكيم، بابپانزدهم، علوم و فنون، ص 743 به بعد.
2 - خطيب بغدادي، الرحلة في طلب الحديث، 76؛ابنماجه، سنن، ش 224، ج 1، ص 99
3 - مايل هروي، نجيب، كتابآرايي در تمدن اسلامي،صص شانزده
4 - هالدين، دانكن، صحافي و جلدهاي اسلامي،هوشآذر آذرنوش، انتشارات سروش، مجموعه هنر اسلامي3، تهران، 1366، ص 11.
5 - همان منبع، ص 12-11
6 و 7 - همان منبع، صص 16-12
8 - بارتلد، تركستاننامه، 1/267
9 - معجمالبلدان، ذيل خُونا و خونج
10 - مايل هروي، نجيب، كتابآرايي در تمدن اسلامي
11 - نك: ابن باديس، عمدةالكتاب، صص 78-37
12 - نك: كتابآرايي در تمدن اسلامي، بخش واژگاننظام كتابآرايي، ذيل مركب، سياهي، حبر و گونههاي آن
13 - نك: ابن عبدربه، عقد الفريد، 4/128؛ قلقشندي،صبح الاعشي، 3/25
14 - صيرفي، عبدالله، آداب خط، در همين مجموعه،15
15 - Albertine Gaur, A W:Story of writhing, p0180 و نيزنك: مايل هروي، نقد و تصحيح متون، 67-66
16 - مايل هروي، نجيب، كتابآرايي در تمدناسلامي، ص 20
17 - همان منبع، ص 21.